خالی شدم از زندگی از هرچه پایان داشت....
حسی شبیه آنچه که یک جسم بی جان داشت....
می آمد و با هر قدم عطر تو می پیچید ....
لعنت به شهری که پس از تو باز باران داشت....
با حال آن روزم میان خاطرات تو ووووو..
باران نمیبارید اگر یه لحظه وجدان داشت .........
نظرات شما عزیزان:
[