سر به هوا نیستم اما همیشه چشم به آسمان دارم

حال عجیبی است دیدن همان آسمان که شاید

تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای.

گاهی سکوت علامت رضایت نیست
شاید کسی دارد خفه می شود
پشت سنگینی یک بغض

می آیی . . .
عاشق می کنی . . .
محو میشوی . . .
تا فراموشت می کنم ، دوباره می آیی . . .
تازه می کنی خاطراتت را . . .
محو میشوی . . . .

من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی …
چه بلاتکلیفند خاطراتمان !

هیس …
حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام
بگو کسی حرفی نزند
بگذار لحظه ای آرام بگیرم …

به لب های تو می سازم کلامی ، سرود آشنایی یا سلامی

ندارم جز غم عشق تو در سر ، ولی افسوس که از من جدایی . . .

دنیا پر از تباهی است !
نه به خاطر وجود آدم های بد !
بلکه به خاطر سکوت آدم های خوب . . . !

 همیشه نباید زد . . .

گاهی اوقات هم باید خورد “ حرف ها را ” . . .

زندگی من که نقاشی شد . . .
نقاش ، یک مداد مشکی تنها داشت و همان کافی بود . . .

از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی‌ هستی . . .

گاهی اوقات بی قانونی عجب بیداد می کند در عاشقی …
یکی دور می زند اما دیگری باید جریمه شود !